معنی ستاره‌ای در دب اکبر

لغت نامه دهخدا

دب اکبر

دب اکبر. [دُب ْ ب ِ اَ ب َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خرس بزرگ. || (اِخ) خرس بزرگ ازصور شمالیست. (التفهیم). صورت چهارم از صور شمالیه ٔفلکی قدماء و آنرا بنات نعش کبری نیز گویند. (مفاتیح العلوم). بنات النعش کبری. صورتی از صورتهای فلکی و به خرس بزرگ مانند کرده اند و آن بیست وهفت ستاره است بر صورت و هشت ستاره است بر پیرامون صورت. نام یکی از صور فلکی شمالی و نعش یا سریر و بنات النعش کبری و عناق و قائد و سها در این صورت واقعست و صورت را بفارسی هفتورنگ مهین گویند. هفت برادران کلان. دختران نعش بزرگ.هفتورنگ. کوکب قطبی. صورت کلان خرس است از ترکیب کواکب شمالی قریب قطب شمال و آنرا بنات النعش کبری گویند. (از غیاث اللغات). نام صورتی از صور فلکیه از ناحیه ٔ شمالی و آنرا بصورت خرسی توهم کرده اند بزرگتر از دب اصغر و کواکب او بیست وهفت است و از جمله ٔ کواکب وی هفت کوکب است که عرب او را بنات النعش کبری خوانند و چهار بر بدن اوست و سه بر ذنب او و آنرا که بر طرف ذنب است قائد خوانند و آن دیگر را که بدو نزدیکترست عناق خوانند و آن دیگر که به رستن جای ذنب جون خوانند و بنزدیک عناق کوکبی است خرد او را سها خوانند. (از جهان دانش). از جمله صور کواکبی است و از کواکب او بیست وهفت در صورت اند و هشت در حوالی آن و چهار از آن جمله که بر شکل مربع مستطیل واقعند و روشن با سه که بر ذنب اند بنات النعش کبری خوانند و آنرا که در میانست عناق و آن را که بر اصل ذنب الجون و بالای عناق ستاره ٔ کوچکی باشد ملاصق بدو که از غایت صغر روشنائی چشم بدان اعتبار کنند آنرا سها خوانند و بعضی ستاره کوچک و در ذنب او کوکبی دیگر روشن باشد که آنرا قاعده خوانند و بر سه پای تحت کواکب نعش و بنات شش کوکب اند بر هر یکی دو که آنرا فقرات ظبی خوانند و هر دو را از آن فقره، بواسطه ٔ آنکه بمثابت ظلف آهو باشند و آنرا که بر پای راست بود فقره ٔ اول خوانند. صرفه کوکب روشنی است بر ذنب اسد پیوسته در پی او باشد و ظفر کوکبی چند مجتمعاند بالای صرفه که عرب آنرا هلبه و ثعبان خوانند و هفت کواکب را که سر و سینه و گردن و زانوی او باشد بشکل نصف دائره سر بنات النعش و حوض نیز خوانند و کواکبی را که برابر او و هردو چشم و گوش او باشند ظبا چنانکه گویند «ان الظبا لما قرت من الهبله وردت الحوض » و هشت کوکب دیگر را که بر حوالی صورتند دو را از آن جمله که میان هلبه و قایدند یکی روشن تر از دیگری کبدالاسد خوانند و شش دیگر را که درزیر فقره ٔ ثالثه اند سه را که روشن ترند ظبا و سه دیگر را اولاد ظبا خوانند. (نفایس الفنون). قبل از کشف قطب نما مردم فنیقیه راه دریائی را از دب اصغر می یافتند و دیگران از دب اکبر. (ایران باستان ج 2 ص 1861).


دب

دب. [دَب ب] (ص) بیهوش:
بگذر از نفی ای پسر هستی طلب
این بیاموز ای پسر زان ترک دب.
مولوی.

دب. [دُب ب] (ع اِ) خرس. (دهار) (منتهی الارب).خرس نر. ج، اَدُب. (مهذب الاسماء). ج، دِباب. (مهذب الاسماء). ج، اَدباب. دَبَبَه. (منتهی الارب). حکیم مؤمن در تحفه آرد: بفارسی خرس و به ترکی آیو گویند ازسایر حیوانات محیل تر و شدیدالقوه و کثیرالخوف است در دوم گرم و در سوم رطب و مسن او یابس المزاج و جوان او شدیداللزوجه است... اگر قدری از خون خرس به کسی که نو دیوانه باشد بدهند عاقل شود. (برهان). و نیز رجوع به تذکره ٔ ضریرانطاکی و صبح الاعشی ج 2 ص 48 شود. || در تداول فارسی چون گویند جوانی دب است یا مردی دب است، مراد جوان خودرای و ناتراشیده است.
- دب بودن، خشن و متکبر بودن.
|| بنات النعش. هفتورنگ. دو صورت اند از ترکیب کواکب قریب قطب شمالی.
- دب اصغر، خرس خرد. هفتورنگ کهین. بنات النعش خرد. رجوع به دب اصغر در ردیف خود شود.
- دب اکبر، خرس بزرگ. هفتورنگ مهین. بنات النعش بزرگ. رجوع به دب اکبر در ردیف خود شود.
- دب البحر، نوعی حیوان دریائی علفخوار پستاندار و ذوحیاتین به افریقا و امریکا. (دزی ج 1 ص 421).
- دب الورد، نام نوعی کرم که بر گلهای سرخ یافته شود. (دزی ج 1 ص 421).
|| گاو کوهی. (اما ازمآخذ مهم این یادداشت تأیید نشد).

دب. [دَ] (اِ) نقش کردن جامه:
هست صوفی آنکه شد صفوت طلب
نه لباس صوف و خیاطی و دب.
مولوی.
|| پنهان کردن. (غیاث).پنهان کردن چیزی. (آنندراج).

دب. [دَ / دَب ب] (مص) گرد آمدن با زن. آهنگ آرمیدن با زن. جماع:
مکر زن پایان ندارد رفت شب
قاضی زیرک سوی زن بهر دب.
مولوی.
|| (ص) بجماع آمده:
لوطی دب برد شب از گمرهی
خشت ها را نقل کرد آن مشتهی.
مولوی.

فرهنگ معین

دب اکبر

(دُ بِّ اَ بَ) [ع.] (اِمر.) خرس بزرگ، یکی از صور فلکی دور قطبی، بنات النعش کبری.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دب اکبر

خرس بزرگ

کلمات بیگانه به فارسی

دب اکبر

خرس بزرگ

فرهنگ فارسی هوشیار

دب اکبر

خرس بزرگ (نام یک صورت فلکی)

فرهنگ فارسی آزاد

دب اکبر و دب اصغر

دُبّ اَکبَر و دبّ اَصغَر، به دو مجموعه ستارگان شمال قطبی اطلاق می شود که به آنها هفت برادران نیز می‌گویند،

فرهنگ عمید

دب

خرس،
* دب اصغر: (نجوم) یکی از صورت‌های فلکی شمالی مرکب از چندین ستاره در سمت قطب شمال که هفت ستارۀ روشن آن دیده می‌شود و در دنبالۀ آن ستارۀ قطبی یا جدی قرار دارد، هفت‌خواهران، هفت‌برادران، هفت برارو، هفت‌اورنگ کهین، خرس کوچک، بنات‌النعش صغری،
* دب اکبر: (نجوم) یکی از صورت‌های فلکی شمالی مرکب از چندین ستاره در سمت قطب شمال نزدیک دب اصغر که هفت ستارۀ روشن آن دیده می‌شود، خرس بزرگ، بنات‌النعش کبری، هفت‌اورنگ مهین، هفت‌خواهران بزرگ، هفت‌برادران بزرگ،

معادل ابجد

ستاره‌ای در دب اکبر

1110

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری